سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

آن شب که بتان نماز خواندند

    نظر

آن شب که بتان نماز خواندند
مارا به حریم راز خواندند
بر کف کف و بر لبانشان کف
از دلبر دلنواز خواندد
دستی به در نیاز بردیم
با غمزه خود به ناز خواندند
مطرب به ره عراق میزد
در گوشه ای از حجاز خواندند
ما شیعه آل مصطفی ایم
آینه کربلا نماییم
ای تشنه شهید سر بریده
دل از سر و از پسر بریده
در ظهر عتش مگر چه دیدی
کز جام جهان نظر بریدی
ای آب حیات دین احمد
ای کشتی امت محمد
تو نوح تمام ما سوایی
تاج سر عرش کبریایی
حب تو اقامه نماز است
ذکر تو هم آری دلنواز است
ای ناز تو بهترین سرآغاز
چشمی به نیاز ما بیانداز
یک چشمه نگر نماز مارا
پر کن قدح نیاز مارا
چشم تو شراب خانه ماست
این مستسی می بهانه ماست
از روز ازل نیاز مندیم
بر جام لب تو آزمندیم
ای لعل تو گوهر تبسم
بگشای لب از سر تبسم
ای راه نمای ره نوردان
مارا خس وخار راه نگردان
سوگند تورا به لن ترانی
کین قافله را زخود نرانی
تیریم که بسته بر کمانیم
لطفی که یه چله در نمانیم
لنگیم فتاده بر کف تور
وز لحظه دیدن تو مسرور
گفتیم که شعله شجر کو
گفتی که گدازه جگر کو
آنکس که زخود عبور دارد
آینه به شمع تور دارد
ماییم غریب و غرق دردیم
دنبال تو در کجا بگردیم
در ره گذر امید و بیمیم
در حسرت یک تپش نسیمیم
ای زمزمه نسیم برخیز
مارا به هوای خود بر انگیز
ای رایحه تو روح پرور
موج نفس تو نوح پرور
ماییم و هزار موج سرکش
دریا دریا خروش وآتش
ماشعله پیچ و تاب داریم
کز داغ تو التهاب داریم
این شعله هجوم ناله ماست
آبیست که در پیاله ماست
روزی که به ماپیاله دادی
تعلیم فغان وناله دادی
جانی که به ما نواله کردی
ما را به غمت حواله کردی
ای خواجه که واجب والوجودی
آندم که کسی نبود و بودی
گفتی که به ناله مستمندی
بر گریه عاشقان بخندی
خرسندی تو به زاری ماست
چشم تو به اشک جاری ماست
ای اول وآخر زمانه
ای ظاهر غایب از میانه
خود میدانی که هرچه هستیم
در دایره از می تو مستیم
تا از نفست وجود داریم
سر بر خاک سجود داریم
ما را پس از این محمدی کن
سرخوش به شراب احمدی کن
هرچند دهان بسته داریم
از درد دلی شکسته داریم
ماییم خراب سازش تو
محتاج دمی نوازش تو
هرچند که سر به سایه نقصیم
لطفی که میان خون برقصیم
در فصل به خون تپیدن ما
دستی بگشا به چیدن ما
ای کاش که در غمت بمیریم
کز چشم تو خون بها بگیریم
ای روح مباشران توحید
سرحلقه ناشران توحید
ای خال تو نقطه نبوت
ای خط تو مستحق مروت
ای چشم تو چشمه هدایت
جان همه جهان فدایت
ای سایه فکنده بر سر خاک
لولاک لما خلق تو افلاک
فردا که به حشر ره سپاریم
چشمی به شفاعت تو داریم
ای ساقی باده الهی
سرمست اراده الهی
مارا مددی که مست گردیم
بیرون ز هر آنچه هست گردیم
تا خرقه عقل را بسوزیم
صد شعله ز عشق بر فروزیم
ما را به نسیم یا د بسپار
خاکسترمان به باد بسپار