سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

اینک دشمن زبان دراز آمد

    نظر

قسم بر انشقاق فرد منشق
زمین خالی مباد از حجت حق
خمینی حجت حق بر زمین بود
امین دین حق المرسلین بود
خمینی رفت فرزندش علی هست
خدارا شکر بر امت ولی هست
من ماندمو گوشه ای دلی تنگ
با دفترخاطراتی از جنگ
ای جنگ چه شد چکار کردی
در کام امام زهر کردی
ای مرز میان مرد و نامرد
گر مرد رهی دوباره برگرد
آنان که به غرب میشتابند
خائن به امام و انقلابند
ای آنکه به غرب میگریزی
با غرب چگونه می ستیزی
ای بیخبر از سیاست و دین
بس کن سر جای خویش بنشین
ای تیر و کمان به کف گرفته
مولای مرا هدف گرفته
ای خون به دل امام کرده
در نفی ولی قیام کرده
ای عمر گران به باد داده
دل در کف قوم عاد داده
آیا خبر از معاد داری ؟
اینک دشمن زبان دراز آمد
آن راه که رفته بود باز آمد
او افعی زخم خورده را ماند
دندان به هم فشرده را ماند
باز آمد تا زما عنان گیرد
نگزاریمش دوباره جان گیرد
باز آمد و فتنه زیر سر دارد
غافل که خلیل ما خبر دارد
غافل که بسیج را هلاکی نیست
از جبهه بوق جنگ باکی نیست
چون دست خدا فشرد دستم را
نظاره نمی توان شکستم را
بر دشمن هرچه هست بر من نیست
حزیان و غم شکست بر من نیست
من دست خدا در آستین دارم
چون ساعقه خشم راستین دارم
بر سینه ابر طبل میکوبم
تا کیسه رعد را بر آشوبم
ای رهبر حق شناس و آگاهم
تا لحظه مرگ با تو همراهم
امروز منم چو چنگ در چنگت
آینه روشن دل تنگت
امروز من و تو هردو دل تنگیم
بر شانه خاک آسمان رنگیم
ای تیر مرا بگیر در مشتت
بنواز به سر حلقه انگشتت
مضرابم زن که در سرور آیم
کز زخمه تو به شوق و شور آیم
مضرابم زن که ناله ها دارم
آتش ز فقان لاله ها دارم
امروزکه راه عشق پر پیچ است
حکم آنچه تو میکنی دگر هیچ است
ما منتظریم تا محرم گردد
هنگامه امتحان فراهم گردد
ما میدانیم و تیغ و حلقوم شما
یک مو ز سر علی اگر کم گردد