سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

با زکنم راز سه مظلومه را

    نظر

با زکنم راز سه مظلومه را
فاطمه و زینب و معصومه را
فاطمه زن بود ولی نور بود
جلوه حق بود که مستور بود
آی فرستاده ی ما شاد باش
شاکر منظومه ی ایجاد باش
ما به تو آیینه عطل کرده ایم
کوثر تسکینه عطا کرده ایم
کوثر تو مایه تسکین توست
بعد تو او قائمه ی دین توست
خلق چو پرسند زتو کیست او
فاش بگو کوثر جاریست او
هر که دم از آل علی میزند
باده به جام ازلی میزند
جزبه ساقی چو به میخانه زد
قرعه به نام من دیوانه زد
صبر و بلا را به هم آمیختند
در عطش ساغر ما ریختند
جرعه اول که زدم سوختم
آتش وخون از جگر افروختم
سینه من سوخته سینه ایست
شعله خاکستر آینه ایست
سینه زهرا تب توحید داشت
کان شرف شیره خورشید داشت
شیر نبود آنچه در این سینه بود
شربتی از کوثر آینه بود
فاطمه آینه حیدر نماست
فاش بگو فاطمه شیر خداست
آینه در آینه تکثیر شد
آینه خندید و جهانگیر شد
فاطمه خود کیست نمود علی
کیست علی فاطمه منجلی
فاطمه ای مذهب و آیین من
آینه روشنی دین من
فاطمه ای سیده کائنات
چشم دو عالم ز رخت گشته مات
خلق ز وجدت به وجود آمدست
بر در مجدت به سجود آمدست
فاطمه ای مادر آزادگی
ای تو صمیمانه ترین سادگی
فاطمه ای نقش نگین خدا
آب حیات دل و دین خدا
همسر و همتای علی جز تو نیست
منشع نور ازلی جز تو نیست
مرغ دلم زمزمه سر میدهد
ناله یا فاطمه سر میدهد
در نظر همسر دور از پدر
فاطمه پر پر شد در پشت در
پر پر کردن گل یاس را
کیست که چرخاند دس داس را
پنجه زینب نتواند هنوز
فاطمه ای بود و نبود علی
مادر گلهای کبود علی
خداوندا قیامت رفت از یاد
که پیمان با امامت رفت از یاد
چو امت با امامت قهر کردند
به مینای ولایت زهر کردند
حسن بی هم دل و بی هم زبان شد
اسیری همسری نامهربان شد
کا ش می شد هم ره باد صبا
پر کشم تا آستان مجتبی
گوش بسپارم به آه و ناله اش
کوه های داغ چندین ساله اش
شکوه ها از تلخی زخم زبان
تلخ تر از امت نا مهربان
ساقی امشب ساغر زهری بده
لطف پنهان در دل قهری بده
عاقبت زخم زبانم می کشد
امت نامهربانم می کشد
غربت من عصر عاشورا بود
در اسیری زینم تنها بود
مرغ دل یک بتم دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه نینوا
این اسیر بند قاف و شین و عین
گاه می گوید حسن گاهی حسین
می پرد گاهی به گلزار بقیع
می نشیند پشت دیوار بقیع
می نهد سر بر سر زانوی دین
اشک ریزان در غم بانوی دین
عرضه می دارد که ای شهر رسول
در کجا مخفی بود قبر بتول
از تمام نخلها پرسیده ام
آری اما پاسخی نشنیده ام
با امیر المومنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک
آه را در دل نهان کردی چرا
ماه را در گل نهان کری چرا
یا علی جان تربت زهرا کجاست
یادگار غربت زهرا کجاست
تا ز نورش دیده را روشن کنم
بر مزارش شعله ها بر تن کنم
آه از آن ساعت که آتش در گرفت
جام را از ساقی کوثر گرفت
یا پهلویش نمازم را شکست
فرصت راز و نیازم را شکست
آه زهرا تا ابد جاری بود
دست مولا تشنه یاری بود
چون علی شد بی کس و بی هم نفس
گفت یا زینب به فریادم برس