سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

هر روز به روز پیش می پیچم

    نظر

هر روز به روز پیش می پیچم
چون پیله به گرد خویش می پیچم
در دایره بی عبور میگردم
افسوس که بی حضور میگردم
تا مرگ چگونه گام بردارم
یا سر به کدام شانه بگذارم
هرگز نرسد به دامنت آهم
آهم یعنی که دست کوتاهم
ماییم بهانه ی می و مستی
اسرار درون هسته ی هستی
سریم و هزار پرده تو در تو
صد وادیه طی نکرده رویارو
بر شاخه ی تاک آب میگردیم
یک چله به خم شراب میگردیم
در خمره شراب خانگی داریم
خضریم که جاودانگی داریم
ما چله به چله ی کمان بستیم
تیریم که خود به خود زخود جستیم
صبحیم که در افق نمایانیم
آغاز هزار خط پایانیم
در سرخترین دقایق افتادیم
داغیم که بر شقایق افتادیم
بر دوش هزار زخم این جاده
پیشانی ما به راه افتاده
هر چند که نقش بسته ی خاکیم
لولاک لما خلقت الافلاکیم
هر چند چو قطره بی سر و پاییم
ما قطره ی متصل به دریاییم
هر آینه در مقابل دریا
رودیم روانه تا دل دریا