سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

آدم های خاکی!

    نظر

هنوز ب... بسم الله را نگفته ام ... یک سری حرف های ممنوعه دارم ... یک سری حرف هایی که فقط خودت میدانی و بس ... یک سری بغض های تحریم شده ... این هایی که میگویند تو با گذشته ی آدم کاری نداری... کاش... کاش .. راست گفته باشند.... کاش حقیقت باشد ... این که " آدم" .... " آدم" بشود... من که کلا"دست از عالم و آدم شسته ام ... تزکیه ام نمی آید! خودت آدمم کن! سال های زیادی با تو بودم ... سال های زیادی کنارت نشستم .. ادعا کردم .. بغض کردم ... اشک ریختم... ولی آدم نشدم! این یعنی که " قربت " ..." آدمیت" نمی آورد! باید محرم شد... باید حریمت را شناخت ... باید معرفت داشت... فکر میکنم برای با تو بودن ... باید سه چیز داشت... قربت, معرفت , محرمیت ... شاید تازه اینجور بشود که " آدمیت " رنگ پیدا کند .. " آدم های رنگی" بعدتازه باید بنشینم و رنگ ها ی کبر را جدا کنم... مگر به این سادگی ها پاک میشود... غروری دارد با تو بودن! تازه باید فهمید آدم شدن ... خاک شدن ... می طلبد... آدم مگر رنگ خاک نیست؟ نوشته ی دختر باران