خودمونی (دهمین سروده خودم)
آقا جون بزار خودمونی بگم
که دلم خون شده از اینهمه غم
درد دلهای منه بی کس و کار
میشه سیلاب غم و دریای نار (آتش)
من کی ام دلم برات تنگ بشه
میدونم حتی اگه سنگ بشه
یه روزی تو اوج ناراحتی هاش
دلشو میسپاره او باز به خداش
آقا جون عشق منو جدی بگیر
شده یکبارم! شده ؛ منو ببین
مثل گنجشکا دارم برای تو
ببین ام ؛ چجوری بال بال میزنم...
تو توی طلوع روز جمعه ای
میای و پایان میدی به انتظار
بازم افکار در هم ریخته ی وحید به نظم در آمد!
التماس دعا ( میدونم شعرم خوب نیست! )