سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

شهر ویران

    نظر

روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدر ارزان نبود
"دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود"
بی تو منکر ها همه معروف شد کینه توزی با ولی مکشوف شد
در به روی رشوه گیران باز شد دشمنی با نائبش آغاز شد
بی تو دلهامان به جان آمد بیا کاردها بر استخوان آمد بیا
گوش کن اینک نوای جنگ را قصه ای از شهر بعد از جنگ را
قصه ای پرسوز و تاب و التهاب قصه ای تلخ و سراسر اضطراب
قصه شهری که غرق درد بود آتش شهوت درونش سرد بود
شهر ما شب های خیبر یاد داشت رمز یا زهرا و حیدر یاد داشت
شهر ما همت درونه سینه داشت با شهادت انس از دیرینه داشت
شهر ما روح خدا در دست داشت صد هزاران عاشق سرمست داشت
ناگهان این شهر ما بی درد شد آتش غیرت درونش سرد شد
جبهه و یاران من گم گشته اند غرق در نسیان مردم گشته اند
شهر من حجب و حیایت پس چه شد ناله مهدی بیایت پس چه شد
ای بسیجی کو صفای جبهه ها؟ کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟
ای جماعت ناله ام را بشنوید درد چندین ساله ام را بشنوید
عده ای با نامتان نان می خورند ای شهیدان خونتان را می خورند
شما رفته مردم ریایی شدند و بر خی دگر شیمیایی شدند
نه آن شیمیایی که در جنگ بود بود نه آن گاز سمی که بی رنگ بود
همانانی که رنگ ریا می زنند و بر سینه سنگ خدا میزنند
به یک چک رشوه خور میشوند به یک حکم مسئول کل میشوند
به سنگ تهاجم محک می شوند و مثل عروسک بزک میشوند
از اینها بپرسید که مهران کجاست شلمچه، حلبچه، فاو و مریوان کجاست؟
از اینها بپرسید همت کیست ؟ از این ها بپرسید باکری که بود ؟
همه ناگهان عافیت خو شدند و یک شب از این رو به آن رو شدند
کسی بر شهیدان سلامی نگفت رضای خدا را کلامی نگفت
بیایید که مردم بهتر شویم در این ابشار خدا تر شویم
بیایید تجدید پیمان کنیم نگاهی به قبر شهیدان کنیم