سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

کلامی با خداوند عاشق

    نظر

به نام زیبایت سلام
که زیبا کننده ی کلام من است...
همچون درختی که اگر به او آب نرسد خشک میشود ...
همچون گلی که اگر باغبان به او نرسد خشک میشود...
همچون طفلی که اگر مادرش به او نرسد میمیرد...
به تو احتیاج دارم... روزی که قدرت اختیار و تعقل را به من دادی ،
شاد شدم که مرا هم عاقل آفریدی هم صاحب اختیار...
اما حالا خیلی نگرانم... نگران راههایی ام که به اختیار خودم رفتم
و با عقل خودم سنجیدم و به بن بست رسید!   
خدای من نگرانم من ضعیفم تو خدایی تو بزرگی من حقیرم بنده ی مسکین تو ام!
در بیابان زندگی بوته ای به من داده اند که باید تا آمدن موعود زنده نگهش دارم...
آه خداوند این نهال کوچک و ضعیف در هوای سرد نیاز به گرمای وجود مهربانی دارد..
در هوای گرم نیاز به آب دارد نیاز به باغبان دارد... آخر به تنهایی شاید هرز رود...
آه خداوند این نهال کوچکت دلش میگیرد از اینهمه خطا.. این همه گناه..
نمیخواهی بیش از پیش باران رحمت شوی و بر او بباری.. شاید آرام گیرد.
خداوند بنده ی حقیر تو بجایی رسیده است که تسلط بر هیچ امری ندارد!
فقط بر خورشید لطف تو چشم دوخته و منتظر است تا فرجی شود!
منتظر است آسمان ببارد.. هرروزی از هفته را ذکری تعیین شده
که بگوییم تا بیادت باشیم، نماز بخوانیم تا بیادت باشیم
تا شرم کنیم تا یادمان نرود دنیا زندان مومن است.