سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

کاش جنگ بود کاش جبهه بود

    نظر

از خواب پرید فریاد زد: یا زهرا یا زهرا...
اشک توی چشمانم جمع شد گفتم چیه؟
گفت خواب میدیدم..
سکوت... زل زد به دیوار اتاق..
لبم رو گاز میگیرم حرفی نزنم
میگه خواب میدیدم گناه ...
هرچی تذکر میدادم امر به معروف کردم فایده نداشت!
همه برادرا داشتن شیمیایی میشدن!
میگم چی؟ جنگ بود؟
میگه کاش جنگ بود...
خواب جبهه دیدی؟
میگه کاش خواب جبهه بود!
میگم آب میخوای؟
میگه نه... خواهرا .. هرچی نهی از منکر میکردم فایده نداشت!
سه بار آروم گفت: یا زهرا ؛ یا زهرا ؛ یا زهرا
اشکاش سرازیر شد...
منم بغض کردم اشکام مثل بارون ...
میگم چته ؟ چی شده؟
میگه چی میخواستی بشه...
هرچی گفتم برادرم نگاهت!
خواهرم حجابت...
وای... حزب الهی ها هم گیر کرده بودن وسط خط مقدم!
هرچی تیر میومد یکراست میخورد به قلب آدما...
میگم: پس خواب جنگ دیدی؟
میگه کاش جنگ بود کاش جبهه بود.. کاش تهش شهادت بود...
سرشو گرفته وسط دوتا دستش...
پشت سر هم فقط میگه:
کجایی آقا... آقا.. آقا..
دیگه امر به معروف اثر نداره...
سکوت میکنم.. چقدر خوابش شبیه بیداری من است!
چقدر رویایی که دیده شبیه حقیقت من است...
من الله توفیق.. شهریور93