سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

مزار خودم

    نظر

رسیده ام به مزارت نه، بر مزار خودم * سیاه پوش تو ام نه، که داغدار خودم

تو زیر خاکی و من خاک بر سرم ریزم * تو سینه چاکی و من خاک بر سرم ریزم

شکسته تر ز همیشه کنارت آمده ام * برای دیدن خاک مزارت آمده ام

بگو چگونه دلت آمد از برم بروی * به روی نیزه ولی در برابرم بروی

 

ببین که بعد تو غمگین ترین صدا شده ام * شکسته ام ز کمر دست بر عصا شده ام

چهل شب است که مهمان شامیان بودم * چهل شب است که مهمان خنده ها شده ام

چهل شب است که از درد پا نمی خوابم * پر از جراحتم و غرق رد پا شده ام

چهل شب است ز گریه ز لای لای رباب * کنار نیزه اصغر پر از عزا شده ام

چهل شب است که با چادری که خاکی بود * حجاب دخترت از چشم بی حیا شده ام

حکایت من و کعب نی از تنم پیداست * ببین شبیه تو ام مثل بوریا شده ام

به خاک سرخ تو ای تشنه آب می ریزم * گلی نمانده برایم گلاب می ریزم

مرا ببخش که بی غنچه ات سفر کردم * که یاس برده ام اما بنفشه آوردم

 

حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر

آسمانی شده ام بی نشانی شده ام قد کمانی شده ام ارغوانی شده ام خسته حال و پیرم

در کنار قبر تو می شود پرپر تو کشته آخر تو که منم خواهر تو بی تو من می میرم

حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر

ظهر عاشورای تو تشنه بوسیدنت از کنار خیمه ها در میان تشنگی رفتی و جا ماندم

طاقتم را طاق کرد پای پر آبله ام مثل مادرم شدم بعد تو نماز را من نشسته خواندم

حسین من بیا که از جور زمانه خسته ام * حسین من به انتظار مردنم نشسته ام

عقده ام وا شده است دیده دریا شده است سینه غوغا شده است مثل رویا شده است نذر تو شد جانم

این تویی کنار من ای گل بهار من سر بریده یار من تا به آخرین نفس پیش تو می مانم

حسین من تو رفتی و شکسته شد حریم تو * حسین من آواره خرابه شد یتیم تو

 

مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند * در همان گوشه گودال فدایم کردند

دوستانم که نبودند بگریند به من * دشمنانم همگی گریه برایم کردند

من که خود راهنمای همه عالم بودم * سر خونین تو را راهنمایم کردند

هر کجا خواستم از پای در افتم دیدم * کودکان دست گشودند و دعایم کردند

خجلم از تو که گم گشت امانت هایت * بر سر خار دویدند و صدایم کردند

گریه ها داشتم از دوری روی تو ولی * خنده ها بود که بر اشک عزایم کردند

همرهانم که گرفتند غبار از محمل * همه در خاک فتادند و رهایم کردند

تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست * دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند

حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر