سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

طنز دوش دولتی

    نظر

دوش حمام خراب بود
رفتم و دوش حمام را درست کردم

حالا اگر این خبر رسانه ای میشد واکنش افراد مختلف به این خبر چه بود ؟

جناب روحانی : تمامی دوشها در دولت قبل خراب شده بود
در #دولت ما و پس از #برجام بود که هر روز یک دوش جدید درست شد

جناب #هاشمی : من از دوش خاطرات زیادی دارم ، هر وقت دوش کلا خراب شد خاطراتم را برایتان بازگو میکنم

#ظریف : #آمریکا اگر بخواهد با یک موشک تمام دوشها را خراب میکند
با #دیپلماسی هم میشد دوش را درست کرد

#عراقچی : دوش از نظر ما خراب نشده ، البته دوش الآن درست شده ولی از نظر ما دوش اصلا خراب نبوده

حسین #فریدون : ?
( هست ، همینجا جلو دوربین وایساده ولی چیزی نمیگه )

جناب #صالحی :
دوش را برمیداریم جایش را با #سیمان پر میکنیم
ولله ولله ولله با خراب شدن دوش خللی در حمام بوجود نخواهد آمد

ضد انقلاب : #ساندیس خور ، چندتا ساندیس گرفتی بگی دوش درست شده

شاه دوست : در زمان شاه تمام دوشها آمریکایی بود ، ما ده نفری زیر یک دوش میرفتیم ولی یکبار ندیدیم این دوش خراب بشه

#نوبخت : من متاسفم برای کسانی که خدمات دولت را نمیبینند و خرابی یک دوش را میبینند گرچه من کلا وجود دوش را #تکذیب میکنم

تیتر کیهان : تحلیل #کیهان از رابطه جورج سوروس و مایکل لدین با خرابی دوشها

تیتر آرمان : تلاشهای #تندرو ها برای خراب کردن تمام دوشهای دولت روحانی
خانم #ابتکار : دعا کنید دوشها خراب نشوند و اگر خراب شدند دعا کنید دوشها درست شوند

#سیدحسن_خمینی : بعضی ها موقع خراب بودن دوش کجا بودند که حالا موقع سالم شدن آن آمده اند ، یک دوشی هست که زیر آن برای همه جا هست

بی مزه هم خودتونید

 

 


دنیای کودکان

    نظر

به نام خدا

داره کتاب کودک میخونه!

بهش میگم عمو جون توش چی نوشته؟

با حالتی معلم گونه میگه:

نوشته هر کی دروغ بگه دروغگوئه !

یعنی عاشق اینجور بچه هام..بووووس


دو سه ماهم بود

    نظر

حدوداً دو سه ماهم بود که...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انتظار ندارید که یادم بیاد چی شده بوده؟!
نه خداییش از من انتظار دارید؟!
من یادم نمیاد دیشب شام چی خوردم! چه برسه به دو سه ماهگیم.مؤدب


جز خوشبختی بچه هام

    نظر

شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی ؛ شهین خانم پرسید: راستی از دخترت چه خبر؟
دوسالی باید باشه که ازدواج کرده، از زندگیش راضیه؟ بچه دار شد؟
مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت:
آره جونم، این پسره، شوهرش، مثل پروانه دور سرش می‌چرخه، اون سال اول عروسی که دائم مسافرت بودن، همه جا رو رفتن دیدن، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه، وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه‌ام.
شهین خانم گفت شکر خدا، ببینم پسرت چیکار می‌کنه از زنش راضیه!؟
مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره می‌کنه، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلاً توی خونه بند نبودن، اصلاً فکر نمی‌کرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره، بعدش هم عیدیه رفتن دبی، دختره برا ننه‌اش رفته بود یه پالتو خریده بود 100 دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه‌ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه، زنه دست از سیاه به سفید نمی‌زنه، حامله که شده بود این پسره دیگه رسماً شده بود زن خونه، بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه‌اش رو میده این پسر بد بخت عوض می‌کنه...

قضاوت با خود شما!

راستی مادر شما هم همینطوری فکر میکنه؟


نتیجه ی خوب «لبخند»

    نظر

با خونــدن هــر ورق از جــزوه هام دارم بـه این نتــیجه میرسم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کلـاس سـوم ابتدایی هـمون مـوقع کـه کـارت
صـد آفـریـن گرفتـم ،
تـو اوج بودم بـاید خداحافظی
می کردم
اشتـــبـــــاه کــــردم... اشتباه.