خدایا... به مهدی بگو
تو رو خدا . . . مهدی دوست دارم...
خیلی بدم ... آقا... نگو برو
مهدی جان برم؟
کجا برم؟
اصلا کجا رو دارم برم؟
آقا چرا منو به این روز انداختی؟
تو چرا منو راه نمیدی؟
آقا چند بار گفتم آشتی!
چندبار گفتم بیچاره شدم...
بعد اینهمه سال بازم دستمو ول میکنی؟
باشه... ولی یه عمره دارم میگم یابن الحسن!
بازم کم محلی میکنی؟
بهت گفتم میخوام همش بیاد تو باشم...
همش فکرم تویی جونم به فدات...
فقط گاهی یادم میره! همون گاهی هم زیاده بخدا!
یه آهنگی گذاشتم که میدونم اگه گوشش کنی گریه ات میگیره!
صدام از گریه ی دیشب گرفته دارم میمیرم از دیوونه حالیم!
با اشکام باز مهمونی گرفتم... همه چی هست فقط جای تو خالی...
چقدر این لحظه دلگیره! حلالم کن دارم از نبودنت میمیرم...
پر از بغضم پر از گریه . . .