سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

انتظار

    نظر

نمی زدیده نمی جوشد اگر چه باز دلم تنگ است
گناه دیده مسکین نیست ، کمیت عاطفه ها لنگ است

کجاستی که نمی آیی ؟ الا تمام بزرگیها !
پرنده بی تو چه کم صحبت ، بهار بی تو چه بیرنگ است

نمانده هیچ مرا دیگر ، نه هیچ ، بلکه کمی کمتر
جز این قدرکه دلی دارم که بخش اعظم آن سنگ است

بیا که بی تو در این صحرا میان ما و شکفتنها
همین سه چار قدم راه است و هر قدم دو سه فرسنگ است

دعاگران همه البته مجرب است دعاهاشان
ولی حقیر یقین دارم که انتظار ، همان جنگ است

قصه سنگ و خشت  محمد کاظم کاظمی
مهر69