سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

بیهوده خود را مفروش

    نظر

دین خود را به هوس بر سر دنیا مفروش
بی خبر گنج طلا را به مطلا * مفروش
دامن آلوده مشو تا به عزیزی برسی
 عصمت( یوسفِ ‌) خود را به (زلیخا) مفروش
تو که داری لب نانی به در خواجه مرو
آبروی صدف خویش به دریا مفروش
ای که با درد گران منت درمان نکشی
گوهر معجز خود را به مسیحا مفروش
گریه ها عِقد گوهر میشود از دولت شب
قطره ی اشک سحر را به ثُریا مفروش
نفسی عمر شتابنده به فرمان تو نیست
فرصت طاعت امروز به فردا مفروش
زیرکان را به فریبی نتوان برد ز راه
به خریدار عمل این همه تقوا مفروش
تشنه ی عشق خدا شو نه خریدار بهشت
یار را در طلب سِدره و طوبا مفروش
به یکی وسوسه از راه مرو آدم باش
قصر فردوس خداداده به حوّا مفروش
«مهدی سهیلی»...
مطلا : مسی که روی آن را آب طلا کشیده اند.