سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

حس جدید

    نظر

من از آن نهفته ترین احتمال میترسم
در آخرین قدم از ابتذال میترسم
از آنکه لحظه آخر به حکم تقدیرم
خدا نکرده نباشد مجال میترسم
اگرچه بارش باران وضوی پنجره هاست
ز جنس خاکم و از انحلال میترسم     
خدا کند که یقینی دوباره شک نشود
حقیقتا من از ایمان کال میترسم
دوباره تکیه به پرواز میکنم و از این
دو بال خسته و گاهی وبال میترسم
و باز حس جدیدی رجوع کرده به من
 زمینی ام چه کنم از زوال میترسم
مسافری که قرار است بگذرد ای کاش
گذر کند که من از روز و سال میترسم
« معصومه زریینی »