جز تو هیــــــــچ نمی خواهم
دلم که می گیرد،کودک می شوم
کفش هایم تا به تا می شوند
دستانی می خواهم که آرامم کنند
مهربانی که به فکر دلتنگی هایم باشد
و گلویی که بغض امانش را نبرد
بهانه گیر می شوم
نق می زنم که این را می خواهم
که آن را می خواهم
ولی هیچکس نمی داند
که به جز تو هیــــــــچ نمی خواهم.