اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

عزیز سفر کرده

    نظر

ای عزیز سفر کرده! ای سرور! ای مولود!
جهان امروز بیابانی را ماند تیره و تار؛که در دل این بیابان، در عمق این ظلمت؛ و در قعر این سیاهی، حصاری کشیده اند از دام شیطان، و ایادی شیطان مأمورند به راندن شیعیان تو به این دام.
یابن الحسن! ای صاحب زمان! در این میان، چشمان وحشتزده¬ی یارانت، جان¬های به حلقوم رسیده¬ی شیعیانت؛ و دل¬های لرزان محبّانت، تنها یک امید دارند.
و می¬دانی که این امید تو هستی!
پس ای آخرین امید! مباد که دست دلدادگانت، از دامان تو کوتاه بماند.
ای دستگیر واماندگان! ای دلگرمی بی¬پناهان! ای مأوای بال و پر شکستگان! ای چراغ راه گمگشتگان! ای زینت عرش الهی! ای افتخار آل¬طاها! ای منتقم آل رسول! ای پور زهرای بتول! و ای آخرین از آل یاسین!
مگذار جهل و گمراهی بر شیعیانت، اگر چه نالایقند فائق آیند.
برخیز! برخیز؛ و صفحه¬ی دین را از زنگار کوته¬اندیشی جاهلان و نیرنگ دشمنان پاک کن؛ و پایه¬ی سست شده¬ی دین را استوار و پابرجا ساز. ای همه¬ی دین ما! ای همه¬ی ایمان ما! ای همه¬ی عشق و علاقه¬ی ما! ای همه¬ی هستی ما! و ای همه¬کس ما بی¬کسان! بیا که کودکان ما به گلِ نوجوانی شکفته¬اند؛ جوانان ما، راه پیری را پیش گرفته¬اند؛ بسیاری از سالخوردگان ما رفته¬اند؛ و صد افسوس که تو را ندیده¬اند.
ای مهدی! حسرت یک لحظه دیدار، دل¬های شیفتگانت را گداخت و امید وصل تو جان¬های به لب رسیده را به نسیم لطف بنواخت. گوش¬ها منتظر انتشار سرود ظفر و چشم¬ها در اشتیاق دیدار رهبر، نفس¬ها در سینه حبس؛ و تو ای حبیب، هم¬چنان در پس پرده¬ی غیبت نهانی و نمی¬دانیم تا کی، آخر تا کی در پس این حجاب میمانی. ای یوسف زهرا! ای طاووس اهل جنت! ای سفیر حق؛ و ای بلندای برج ولایت را اختر!
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو به این امید زنده ام که گردم از سپاه تو