رویای یک منتظر (1)
ای موعود! گنجشکان، در جذبه¬ی و شوق دیدار شما، با بی¬تابی از شاخه¬ای به شاخه¬ای می¬جهند و با هم نجوا می¬کنند. چکاوک¬ها و سینه¬سرخ¬ها، هر بهار نام زیبای شما را ترانه می¬کنند. پرستوهای مهاجر، هر سال به جستجوی شما زمین را زیر پر می¬گیرند. دارکوب¬ها، بیدار¬باش ظهور شما را، منقار می کوبند شانه¬به¬سرها، زلف در فراق شما پریشان می¬کنند؛ و مرغ حق، نوای عدالت¬خواهی شما را، فریاد می¬کند زنبورها، با کندوهای پرعسل، آماده¬ی پذیرایی از شما هستند. شاپرک¬ها، به امید دیدار گل روی شما از گلی به گلی دیگر پر می¬کشند زرافه¬ها، به جستجوی رایت پیروز شما به هر طرف گردن می کشند. صدف¬ها، مرواریدها¬یشان را برای نثار در قدومتان می پرورند. کرم¬های ابریشم، لطیف¬ترین حریرهایشان را برای شما می بافند. ستاره¬های دریایی، مشقت دوران غیبت شما را برای ماهی¬های اقیانوس روایت می¬کنند. عروس¬های دریایی، در اقیانوس¬های نور، به شاد¬باش ظهور شما می¬خرامند. سنگ¬پشتان، برای دفاع از حریم الاهی شما زره بر تن کرده¬اند. کوسه¬ها، قول داده¬اند با آمدنتان رسم درنده¬خویی را رها¬کنند. جلبک¬های همیشه سبز، زیر شلاق امواج خشمگین، راز صلابت و متانت شما را با مرجان¬ها می¬گویند.