اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

رویای یک منتظر (5)

    نظر

صخره¬های کلان و استوار صلابت را از تو وام¬دارند. آسمان در طلب تو لباس کبود بر تن کرده است. نقاش ازل، رنگین¬کمان را برای نوازش چشم¬های تو نقاشی می¬کند. توسن فلک رام تازیانه تست، ای شهسوار ملک وجود! برف به پیشواز قدومت دشت¬ها و کوه¬ها را پرنیان¬پوش می¬کند. نسیم صبحگاهی با طراوت خود و باران با ترنم خود طبعیت را به پیشواز شما آب و جارو می¬کنند. باد بهاری گیسوان درختان جنگل را به پیشواز شما شانه می زند. بید مجنون از جذبه شوق دیدارت، بارها از هوش می¬رود. قاصدک¬ها در آغوش باد، نوید و مژده¬ی ظهورت را به سراسر گیتی می¬پراکنند. دل جنگل¬های سرسبز از مهربانی تو می¬تپد. سروها آزادگی را از تو آموخته¬اند و سپیدارها تمثال قامت رعنای شما هستند.