اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

هنوز من از دلخوشیام چیزی نگفتم واسه تو

    نظر

هنوز من از دلخوشیام چیزی نگفتم واسه تو چه جور باید ببینم کفن شده لباسِ تو
چشماتو وا کن تا برات از عقده هام چیزی بگم می خوام برات قصه از اون ابرای پاییزی بگم
این همه از تو گفت دلم ساکت و سردی واسه چی؟ غصه ی با تو گفتنُ بدونِ‌ تو بگم به کی؟
وحید زارع
گاهی برای دلم  . . .