اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

واژه های مضطر

    نظر

بغضم شکست و صبرِ سکوتم به سر رسید

از چشم های خیس قلم یک غزل چکید


این واژه های مضطر و حیران و ناشکیب

ابیاتِ آه و قــافیه ی سوز آفـــرید


یک مصرع از جدایی و یک مصرع از وصال

یک مصرع از تباهی و یک مصرع از امید


قلب قلم شبیه دلِ من شکسته شد

وقتی که ناز تک تکِ ابیات می کشید

 

ناگاه هق هقِ قلم از درد شد بلند

در سینه قلب زخمی اش اما نمی تپید

 

امشب که شاه بیتِ غـــزل ، دور شد ز من

بغضم شکست و صبر سکوتم به سر رسید

شعر از : خانم هور وبلاگ تسبیح واژه ها