اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

شب و روز

    نظر

شب یعنی تاریکی، یعنی پرده‌ای بر تمام زیبایی های روز. شب یعنی نور نیست و خورشید پنهان باشد، راه گم می شود و همه از رفتن باز می‌مانند. و در سیاهی شب گم شده و به مقصدشان نمی رسند. روز یعنی نور. نور یعنی خورشید هست و طلوع کرده. روز یعنی پایان سیاهی‌ها، پایان زشتی‌های بی‌کران، پایان گمراهی‌ها. در روز کسی راهش را گم نمی‌کند. و همه به مقصدشان می‌رسند. الان شب است یا روز؟ هوا تاریک است یا روشن؟ نور است یا ظلمت؟ کدام‌یک؟! شاید اگر بدانی که خیلی فرق نمی‌کند کدام باشد، تعجب کنی؟ مگر می‌شود که روز با شب فرق نکند؟ مگر می شود سیاهی با سپیدی فرق نکند؟ پس گمراهی چه می شود؟ بله! تمام این‌ها درست است. روز واقعا با شب فرق دارد. روز خیلی بهتر از شب است. اصلا قابل مقایسه با شب نیست. ولی... ولی حالا که ما در شب زندگی می‌کنیم. حالا که ما در تاریکی راه می رویم. چه باید بکنیم؟ آری! تاریکی غیبت امام زمان علیه السلام، شب دوری از حضرت مهدی علیه السلام، ما در این شب دراز و سیاه چگونه باید راه خود را پیدا کنیم؟ چگونه باید گم نشویم؟ چگونه؟ روشن است. ما در روز بوسیله‌ی خورشید راه را پیدا می‌کنیم. بوسیله‌ی اوست که جهت را پیدا می‌کنیم. و خلاصه از گم شدن و گمراهی جلوگیری می‌کنیم. حالا که خورشید ما امام زمان علیه السلام پشت ابرها پنهان گشته است و شب غیبت او فرا رسیده، باز هم به‌وسیله‌ی خود خورشید است که ما راه را پیدا می‌کنیم. می‌پرسید چگونه؟ به‌وسیله‌ی ماه، به‌وسیله‌ی ستارگان دیگر. آن‌ها هم نور خود را از خورشید گرفته‌اند. ماه نورانیت خود را از خورشید گرفته، و سیاره‌ای چون سیاره‌ی زهره به دور خورشید می‌چرخد و درخشندگی خود را از او گرفته. پس ما نیز می‌توانیم درشب غیبت امام خود، که چون خورشید‌ی است، بوسیله‌ی نشانه‌های آشکار و روشن او راه را پیدا کنیم و گمراه نشویم. اگر خورشید پنهان است، ماه که هست. اگر ماه گاهی نور افشانی نمی کند، ستارگان که هستند. این ما هستیم که باید به کمک آن‌ها راه خود را بجوییم. و گرنه خورشید و ماه و ستارگان همیشه در آسمان هستند. این ما هستیم که گاهی آنها را نمی‌بینیم، چون ابرها جلوی چشمان ما را می‌گیرند. پس گاهی می‌شود که ابر گناه جلوی چشمان ما را می‌گیرد و ما نشانه‌های آشکار امام زمان علیه السلام را نمی‌بینیم. امام رضا علیه السلام می فرمایند: امام چون ماه تابان، چراغ درخشان، روشنایی آشکار و ستاره‌ی راهنما در شدت تاریکی‌ها است..... اصول کافی، ج 1 ، ص 286 مثل گل آفتاب گردان آفتاب گردان یک گل است. یک گل زیبا با گلبرگ های زرد و چهره ای سیاه. وقتی خورشید نیست، آفتاب گردان غمگین است و سرش به زیر. گویی زانوی غم به بغل گرفته است. ولی وقتی خورشید طلوع می کند، آفتاب گردان سرش را بلند می کند. گویی خوشحال است. در طول روز صورتش را رو به خورشید می گیرد. هر جا خورشید باشد، آفتاب گردان هم به همان جا نگاه می کند. گویی درطول شب دلش برای خورشید تنگ شده و حالا نمی خواهد حتی لحظه ای از آفتاب گردان روی بگرداند. او عاشق خورشید است. گرچه رویش سیاه است ولی گلبرگ های زردش نشانه ای از خوشید دارند. حتی نام او نیز حکایت از محبت و شیفتگی او می کند. آفتاب گردان، یعنی گلی که با چرخش خود به دور خورشید وفاداری خود را ثابت می کند. و شب ها غمگین از فراق خورشید، تا به صبح انتظار می کشد. راستی! آیا ما می توانیم یک آفتاب گردان باشیم؟ ولی آفتاب گردانی که آفتاب او پشت ابرهای غیبت پنهان است. آیا امام زمان چون خورشیدی نیست که درپشت ابرهای سیاه پنهان شده است. او با این که پنهان است ولی چون خورشید پشت ابر به نور افشانی خود ادامه می دهد. و تمام آفتاب گردانها نیز به دوراو می چرخند. راستی اگر امام زمان آفتاب باشد، آفتاب گردان بودن چه زیباست؟ اگر ما نیز چون آفتاب گردان همیشه به دور امام خود بچرخیم و در شب های به دور ازآفتاب و در دوران غیبت او اندوهگین باشیم و خود را برای ظهور او اماده کنیم. آن وقت چون گل آفتاب گردان نشانه هایی از او – آفتاب هستی- خواهیم داشت. گرچه گناهان بسیار داریم و رویمان سیاه است ولی می توانیم با پیروی از آفتاب خود – امام زمان (عج)- دل هایمان را چون گلبرگ های آفتاب گردان نورانی کنیم. و همیشه چون گلی زیبا شیفته او باقی بمانیم. حدیث: حضرت مهدی علیه السلام می فرمایند: و اما نحوه ی بهره وری از من در دوران غیبت من چون بهره وری از آفتاب است، هنگامی که در پشت ابرها پنهان شده باشد.