اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

سخاوت باد صبا

    نظر

این‌روزها سخاوتِ باد صبا کم است
یعنی خبر ز سویِ تو، این‌روزها کم است
اینجا کنار پنجره، تنها نشسته‌ام
در کوچه‌ای که عابر دردآشنا کم است

من دفتری پر از غزل‌ام نابِ نابِ ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
بازآ ببین که بی‌تو در این شهر پُرمَلال
احساس، عشق، عاطفه، یا نیست یا کم است

اقرار می‌کنم که در اینجا بدون تو
حتّی برای آه‌کشیدن هوا کم است
دل در جوابِ زمزمه‌های «بمانِ» من
می‌گفت می‌روم که در این سینه جا کم است...