قـ طـ ر ه هـ ا ی ا شـ ک
حرفامو میشنوی؟ از لابلای شعر؟ اینجوری بهتره!
اما بدون هنوز شب ها بدون اشک ... محاله بگذره..
از گوشه گیری هام خسته نمیشی؟
تو با خودم که هیچ!
با سایه ی منم حرفی نمیزدی...
با این همه ولی به شب نشینیه دلم خوش اومدی...
از چی برات بگم؟ وقتی نگفته هام.. یا من عجین شده
حس میکنم دلم غمگین ترین دل روی زمین شده
روزها که میگذرن اما محاله که حسم عوض بشه
آخه هرشب یه ذره شعر روح خرابمو سمت تو میکشه
امشب قراره که با خاطرات تو...
بازم بشینمو باز درد دل کنم...
با کاغذای شعر صبح رو ببینم و
غرق خودم بشم..
با قطره های اشک رو کاغذای خیس..