اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

صبح آرزوها

    نظر

زیبایی ... عطر گل...
و راه چقدر نزدیک و زیباست...
همه ی خوبی ها...همه ی زیبایی های دنیا...
همه ی چیزای قشنگ ...
نزدیکای سحر بود ، باید میخوابیدم تا صبح بتونم سر کلاس سرحال باشم!
غسل زیارت...
لباس های مناسب زیارتم رو پوشیدم..
ساعت 5 صبح بود.. حرکت کردم سمت حرم!
چقدر شیرین بود.. هنوز مزه اش وسوسه ام میکنه...
دو هفته فقط از هم دور بودیم اما من خیلی دلتنگت شدم..
آفتاب نزده رسیدم باب الرضا! شاهچراغ!
سلام داداشه امام رضا ...
سلام احمد بن موسی شاهچراغ...
جون گرفتم انگار نه انگار خواب آلودم.. شب نخوابیدم..
رفتم توی حرم ! چند لحظه مکث!
زل زدم به کبوترای حرم.. صحن .. گنبد.. مردم دور و برم!
چند تا نفس عمیق!
خوشحال بودم .. خیلی..
یاد نصفه شبی افتادم که تازه 206 خریده بودم..
(خوشحال اومدم ماشینم رو زدم جلوی حرم.. نصفه شب بود.. یادش بخیر!)
بگذریم.. رفتم سمت کفشداری..
اذل دخول ، من بی قرار ، آقا آروم!
دلم پر از شعف! لبخند به لب! اشک توی چشم..
میرفتم سمت ضریح ... حرم خلوت.. آی حال داد..
خلوت کردم با آقا..
سلام..
ما که غیر از در خونه ی اهل بیت جایی نداریم..
خودمو گره زدم به پنجره فولاد..
السلام علیک یا علی.. یا حسن ، یا حسین... الی آخر...
تا این بیت:
مادر سادات سلامٌ علیک...
روح عبادات سلامٌ علیک...
یه مکث کوتاه...
یا صاحب الزمان، ای نگه ات خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب پرده بر انداز به چشم ترم..
تا بتوانم به رخت بنگرم.. ای نفست یار و مددکار ما کی و کجا وعده دیدار ما؟
2رکعت نماز! درخواست آمرزش مومنین و مومنات!
درخواست خوشبختی خواهر و برادرم!
درخواست آرامش پدر و مادرم..
درخواست خوبتر شدن دوستانم..
خب؛ وقت وداع شد!
با دلی آرام.. روحی مهربان.. از حرم میام بیرون!
تا پنج شنبه ی دیگه خداحافظ شاهچراغ!
خدایا توفیق بده همیشه بتونم برم حرم .
+امروز برای من صبح آرزوهایم بود!
کربلا