اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

تو کجا و من؟

    نظر

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم        از دوست بماندیم و به منزل نرسیدیم
سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم        جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
اشک
مرا چه به تجارت؟! مرا چه به دوست؟! من کجا و بریدن از اغیار و به دنبال تو دویدن؟!
من کجا و تو؟! من همان ام که دینم با ماه رمضان شروع می شود و با عید فطر تمام!
و فقط همان چند روز است که معنای غربت را می فهمم و بس.
من کجا و تو؟!
من همان ام که افسوسِ همه چیز را می خورم؛ جز افسوس عمری که دور از تو گذرانده ام.
من همان ام که در اوجِ پافشاری به درگاه خداوند، بالاترین خواسته هایم، تنها و تنها حولِ وجودِ خودم می گردد.
سلامتیم! داراییم! مدرکم! خودم! خودم! و خودم!
اصلاً نیندیشیده ام که نگاه تو چه قدر برتر از همه ی دارایی های دنیاست!
شادمانی تو کجا و شعفِ مال اندوزی؟!
من چه می دانم لبخند رضایت تو چیست؟!
من چه می فهمم شادی مادرِ تو چه قدر قیمتی است؟!
 من کجا تو را شناخته ام و کجا دانسته ام تو در نزد خدای متعال چه منزلتی داری
که خلایق به وجود تو روزی می خورند ...
من کجا و تو؟!
وحید نوشت: هرکی یارش نرفته باشه سفر...
وحید نوشت2: من پناهنده ی تو ام سلطان منو آقا به هیشکی نسپار

وحید نوشت3:کاش در پناه مهر شما نقل آهو بشه حکایت من.. یا ضامن آهو..آشتی.