اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

قرآن خواندن و قرآنی شدن

    نظر

 الم  ذلِک الکتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدىً لِلمُتَّقینَ اَلَّذینَ یؤمِنُونَ بِالْغَیبِ...
رمضان، بهار کلام خداوند است؛ قرآن را می خوانیم و ختم می کنیم؛ اما آیا می دانیم چگونه باید از قرآن بهره جست که در تار و پود ظریف آن گم نشویم؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از پیش فرموده بودند که امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند... اینان همه از قرآن دم می زنند؛ اما در فهم قرآن متفاوت اند.
هر آن کس که قرآن می خواند، می تواند به گونه ای آن را تفسیر کند که خواسته ها و تمایلات خودش را تأیید کند؛ لذا می توان به تعداد هفتاد و سه فرقه، برای قرآن معانی گوناگون نوشت؛ به طوری که آن معانی خوشایند هر گروه باشد؛ اما آیا می توان هفتاد و سه معنای صحیح ِمتضاد داشت؟ مگر حقیقت تنها یکی نیست؟ هیچ عقلی نمی پذیرد که معانی متضاد، در مقام واحد صحیح باشند؛ پس باید فهمید که کدام برداشت از قرآن صحیح است و چه کسانی با این کلماتِ مقدس هدایت می شوند؟ قرآن خود پاسخ ما را در همان اوایل سوره بقره می دهد: «این کتاب آسمانی هدایتی است برای متقین.» آن گاه صفات متقین و پرهیزکاران را بر می شمارد:
ایمان به غیب، به پا داشتن نماز، انفاق و...  
« ایمان به غیب » به عنوان اولین صفت بر تارک متقین می درخشد؛ پیش از نماز و پیش از انفاق؛ از این رو تنها کسانی متقی محسوب می شوند که به غیب ایمان دارند.
به راستی که این آیات، ملاک زیبایی برای شناخت متقین و هدایت شدگان به دست می دهند؛ کافی است نگاهی به دور و بر خود بیندازیم. امروزه و در دوره ی مدرنیسم، عده ای که خود را متجدد و روشن فکر می-نامند، عینک تجربه گرایی بر چشم زده اند و با چاقوی جراحی، هرآن چه غیب نامیده می شود را از زیر تیغ می-گذرانند.
در نزدِ این گونه افراد، تنها آن مقدار از دین قابل قبول است که در چارچوب تجربیات حسّی بشر بگنجد. اینان مقامات و معجزات پیامبران و اولیای الاهی را انکار یا توجیه مادی می نمایند. 
از منظر قرآن این افراد، هدایت نمی شوند؛ چون غیب را باور ندارند؛ اینان غافل اند از این که در سرتا سر قرآن، پروردگار درباره ی مخلوقاتی سخن می گوید که ما نمی توانیم آن ها را حس کنیم و در این دنیای مادی فانی، معرفتی نسبت به آن پیدا کنیم. گوشه گوشه ی قرآن سخن از ملائکه، روح، شیطان، معجزاتِ پیامبران، برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ است. اگر نگوییم تمام قرآن؛ اما بسیاری از  معانی این کتابِ آسمانی درباره ی غیب است.
این جاست که به عظمت چهار آیه ی نخست سوره ی بقره پی  می بریم؛ گویا این چند آیه ی قرآن، در بین مردم فراموش شده است و بر ماست که پیام این آیات را به دیگران برسانیم. رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند:
«هرکس چهار آیه از ابتدای بقره را، به همراه آیة الکرسی و دو آیه ی بعد از آن، و سه آیه ی پایانی سوره ی بقره تلاوت کند، خودش و اموالش از هر بدی مصون باشد و شیطان نزدیکش نیاید و قرآن را فراموش نکند.»
حال که دانستیم کلیدِ درک و فهم و هدایت قرآن، ایمان به غیب است، باید دید معنای غیب چیست؟ مراد از غیب در این آیات چه می باشد که ایمان به آن این چنین ارزشمند است؟
در آیه ی بیستم سوره ی یونس، بار دیگر از غیب سخن به میان آمده که راه را برای فهمِ حقیقت این کلمه باز می کند: «... بگو: غیب، تنها از آنِ خداست؛ پس انتظارش را بکشید... »
در این آیه، غیب همان کسی است که باید انتظارش را کشید. 
و بر اساس ِروایات، غیب همان مولای پرده نشینی است که اگر از پرده در آید « اَلَّذینَ یؤمِنُونَ بِالْغَیبِ » به یاریش بر می خیزند.
و این سخن برگرفته  از فرموده ی صادق آل محمد علیهم السلام است که:
« در این آیات (ابتدای سوره بقره) متقین شیعیان علی علیه السلام اند و غیب همان حجت غایب است.»
قرآن نورِ مبین است؛ هدایتِ آشکار است و روشنگر؛ اما این گونه نیست که هرکس قرآن بخواند، هدایت شود؛ زیرا تنها کسانی از نورانیت قرآن کاملاً بهره می برند که از جرگه ی «یؤمِنُونَ بِالْغَیب» باشند؛ یعنی به وجود پاک حجتِ غایب ایمان داشته باشند.
رمضان، بهار کلام خداست. قرآن می خوانیم؛ آن را ختم می کنیم و شاید هم کمی در معانی آن تأمل کنیم؛ اما آیا تلاشی کرده ایم که قرآن هدایتمان کند؟
آیا صفاتی که خداوند در چهار آیه ی ابتدایی سوره ی بقره بر می شمرد، در مورد ما هم صدق می کند؟
آیا به وجود حجت غایب ایمان داریم تا در زمره ی متقینی قرار گیریم که با خواندن قرآن هدایت می شوند؟ 
آیا ایمان داریم که امام زمان علیه السلام در عینِ غیبت، بر اعمال ما حاضر و ناظرند؟
نکند که حضور آن عزیز را تنها در زمان ظهور منحصر کرده ایم و از حضورش در زمان غیبت غافل ایم؟
پس بیایید از خدا بخواهیم که ما را از متقین قرار دهد.