اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

ایها المنتظران، جای ِ خجالت دارد

    نظر

گله مندم ز خود و شاکی از این دل آقا
و دلم نیز ز ِ من قصدِ شکایت دارد
زار و درمانده و بدبخت منم مهدی جان
دست لرزانم از این قصه حکایت دارد
نیمه شبهای فراغ تو، خدایی سرد است
بهر ما گرمی ِ نام تو کفایت دارد
دل ِ آزرده دلان خلوت و لبریز سکوت
بشکن این قفل، جهان شوق صدایت دارد
گل نرگس بخدا بی کس و کارم، بنگر
بی نوا آمده ، حاجت به عطایت دارد
قلبتان درد گرفته است، بمیرم آقا...
عبد ِ چون من چه بجز درد برایت دارد...
..راستی تیر و کمان ها ز قلم افتادند...
جمعه ها درد شما رو به نهایت دارد...
جانتان بس چه وحید است و طرید است و فرید
ایها المنتظران، جای ِ خجالت دارد