آخرین جرعه ی این جام
بنام خدا...به اسم زیبای او سلام...
حلال بفرمائید دارم کوله بار اقلیم وبلاگم رو میبندم تا برم ...
برای رسیدن باید رفت ؛ برای رفتن به اقلیم خدایی ؛
مجبورم اقلیم رهایی رو برای همیشه ترک کنم.
دعایم کنید پایم نلغزد، راه دشوار است!
امسال در شبهای قدری که گذشت ، نمیگم بماند...
عالم بزرگی میفرمود: «باید از اعمال نیکمون هم توبه کنیم...»
چقدر خلوص نیت داشتیم...
توبه از گناهی که بازم تکرارش میکنی بی فایده نیست!
هربار توبه باعث سبک شدن کوله بار گناهان میشه!
پس اگه گناهی داری که میدونی بازم تکرارش میکنی ، از توبه خسته نشو!
خلاصه کنم..خدای خیلی خوبی داریم...
فقط یک دعا دارم.. الهی انت کما احبه و جعلنی کما تحب!
خدایا.. تو اونطوری هستی که من دوست دارم،
منو طوری قرار بده که خودت دوست داری.
خب وقت خداحافظیه ..همه ی دوستانم رو بخدای مهربون میسپارم و
امیدوارم بتونیم برای خدا بنده ی حقیقی باشیم.
من الله توفیق.. وحید زارع مرداد ماه سال 1392 شمسی.
همه می پرسند :چیست در زمزمه ی مبهم آب ؟
چیست در همهمه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید ،روی این آبی آرام بلند ،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیست در خنده ی جام ؟
که تو چندین ساعت ،مات و مبهوت به آن می نگری؟
نه به ابر ،نه به آب ،نه به برگ ،نه به این آبی آرام بلند ،
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها،نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام ،
من به این جمله نمی اندیشم
من ، مناجات درختان را ، هنگام سحر ،رقص عطر گل یخ را با باد ،
نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه ،
صحبت چلچله ها را با صبح ،
نبض پاینده ی هستی را در گندم زار ،
گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل ،
همه را می شنوم ، می بینم .من به این جمله نمی اندیشم !
به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی ،تک و تنها به تو می اندیشم .
همه وقت ،همه جا ،من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان ! تو بیاتو بمان با من ، تنها تو بمان !
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو ،
به جای همه گل ها تو بخند .
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز ،تو بگیر ،
تو ببند !تو بخواه پاسخ چلچله ها را ، تو بگو !
قصه ی ابر هوا را ، تو بخوان !
تو بمان با من ، تنها تو بمان !
در دل ساغر هستی تو بجوش !
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است ،
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش !
خدایا.. دوستت دارم. به همین سادگی...