اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

زیارت حضرت علی ابن حمزه

به نام زیبایش سلام...

همین دیروز بود ، خیلی خوشحال بودم اتفاق خوبی افتاد که فکرش را هم نمیکردم...

راستش را بخواهی اینروزها هر روزش پر از اتفاقات عجیب و خوب برای من است!

چیزهایی که انتظارش را نداشتم ، انگار که دهه ی کرامت برایم هنوز تموم نشده...

خلاصه ؛ دیروز را میگفتم ، نزدیکی دروازه قرآن بودم

چند وقتی بود شیراز را از این نما ندیده بودم

خیلی احساس خوبی بود نزدیکی اذان ظهر بود رادیو ماشینم خاموش بود

صدای موذن زاده اردبیلی از صندلی عقب ماشین میومد با یک ندای خیلی کم!

صدای تبلتم بود داشت اذان میگفت!

دلم هوای حرم کرد دو قدمی حرم علی بن حمزه بودم ، رفتم حرم!

وارد صحن که شدم رو به گنبد ، سلام بر صاحب الزمان!

سلام بر علی بن حمزه! سلام بر امام رضا..

ناگهانی یاد مرحوم آقاسی افتادم :

مادر سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک

السلام علیک یا فاطمه الزهرا! سلام بر مادر سادات..

نمیدونم چرا وقتی سلام میکنم به حضرت زهرا دلم یجوری میشه

رفتم زیارت ؛ دلم آروم گرفت ... آرومتر از همیشه!

من الله توفیق. یا حسین.