اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

محدودیت های یک مدعی

    نظر

به نام زیبایش سلام
وحید زارع
بی مقدمه ...
مدتی شده گاه و بی گاه ، چشمم تا میبیند کسی دور و برش نیست شور میشود و چشمانم خیس میشود . .
دیگر این بی قراری هایش برای خودم هم قابل تحمل نیست چه برسد به ...
میخواهم بروم جایی که محدودیت نداشته باشم محدودیت برایم خسته کننده و تلخ است!
محدودیت دل بستن ، محدودیت دیدار ، محدودیت اشک ریختن ، محدودیت عاشقی...
در جاده ی زندگی ام تابلو های محدودیت چشمانم را خسته کرده
و دلم شور میزند نکند تا واپسین روزهای رهروی در این جاده خبری از آزادی نباشد !
و فقط انگار من این تابلو ها را میبینم و چقدر از عمرم میکاهد ...
در ماه شهریور سال 92 در راه بازگشت از حرم امام رضا (ع) نوشته شده.