کلبه احزان عاشقان
هزار جهد کردم که یار من باشی
مراد بخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امید وار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی
از ان عقیق که خونین دلم از عشوه او
اگر کنم گله غم گسار من باشی
دران چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت زدست براید نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان ایی
دمی انیس دل سوگوار من باشی
شود غزاله خورشید صید لاغرمن
گراهویی چوتو یکدم شکارمن باشی
من این مراد بخود ببینم که نیم شبی
بجای اشک روان در کنارمن باشی
من ارچه حافظ شهرم جوی نمی ارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی