اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

زمین رو سفید

    نظر

به نام زیبایش سلام..
خوابیده بودم ناگهان حس کردم باران میبارد..
سری به حیاط اتاقم زدم حیاطی بزرگ به وسعت رویاهایم!
در چراغ کوچه چشمم به دانه های برفی افتاد که مژده ی روسفیدی زمین را میدهد..
همان چند ثانیه را تاب آوردم در حیاط بمانم! خدایی هوای سردی است!
کاش برف زمین را رو سفید کند تا کمی از درد روسیاهی اش محو شود!
این همه گناه را شاهد بوده ، شاهد لغزش کسانی بوده که فکرش را هم نمیکردند!
روزی ؛ جایی پایشان بلغزد اما همانجا که نباید لغزید!
خاطرات خواب نذری های سال پیش یادم آمد!
بخار لیوان های چای ، در هوای سرد... نذرمان یادت نرود وحید!
بفکر بی کسان باش وحید ، بفکر فقیران باش!
مبادا در این هوای سرد بفکر خودت باشی فقط!
حواسم هست عزیزم! عزیزی که یکبار هم رویت را زیارت نکردم!
درد بزرگی دارم اینروزها ، دعایم کن مثل زمین رو سفید شوم.
ان شا الله. والسلام. دی 92 نوشته ی وحید.