رابطه یا عشق
دیری است این که رابطه ام باخدا کم است
چیزی میان سینه من گوئیا کم است
با کلبه، با سیاهی خود خو گرفته ام
ایمان من به پنجره یا نیست یا کم است
ای باد، سینه سوخته، آهسته تر بکوب
گرداب سخت و تجربه ناخدا کم است
مائیم و شرمساری یک خوشه زندگی
نوبت اگر چه هست در این آسیا کم است
ای کوشش نشسته به جائی نمیرسی
پائی برهنه ساز که دست دعا کم است
یاایها الخلوص! دو دستم به دامنت
کاری بکن که رابطه ام با خداکم است
شاعر : آقای کاظمی