اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

شبیه یک موزه

    نظر

به نام زیبایش سلام
همان قدیم ها خوب بود به خدا!
بسادگی به خواستگاری میرفتند و
مادر پسر: دخترت را شوهر میدی؟
مادر دختر: هرچی خدا بخواد!
تا قسمت چی باشه!
نه مشاوره ... نه دوستی ... خلاصه کنم
نسل ما شده اند شبیه موزه!
آدم با نگاه به هرکدام گوشه ای از تاریخ معاصر رو میبینه!
یکی از فرزندان نسل ما رویایش خرید ماشین است
یکی دیگر رویایش وات ساپ است و گوشی صفحه نمایش 6.5 اینچی!
یکی دیگر دنیایش خلاصه در فیس بوک است و لایک هایش!
یکی دیگر تمام سرگرمی اش خرید موبایل خدید و تبلت است!
یکی دوست دارد پولدار شود و فقط کار میکند!
یکی دیگر ذهنش فقط درگیر دیوارهای خانه است و
میخواهد کاغذ دیواری بزند و کف خانه را پارکت کند!
آخر این روزها مد شده است...
اما ابعاد دیگر زندگی همه ی ما معمولا زیبا نیست!
چهره ی ما مثل موبایل و تبلتمان نو و زیبا و خوشحال نیست!
بد حالیم و خودمان را مشغول کردیم که باید بگذرانیم؟
خدای اینروزهای زندگی ما در حد بت هم نیست چه برسد به خدا!
شبیه آثار موزه که فقط بدرد ذوق کردن میخورد...
منو تو از کی اینگونه ماشینی شدیم؟
از کی از بیرون آباد و از درون ویران شدیم؟
از کی باورمان شد باید ذوقمان کنند؟
باید تعریف کنند که درآمدش خوب است
ماشین دارد خانه دارد!
هی نسل ما... دهه شصتی ها ...
چه بگویم که اگر همه را بنویسم میگویی همه چیز را با هم قاطی کرده!
همه چیز هم داشته باشی تا وقتی دلت خوش نباشد مفت نمی ارزد!
وای از نسلی که بپای هم پیر نشد
به دست هم پیر شد.
من الله توفیق.