اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

آغاز ابهام

    نظر

هستم فقط شکسته تر و خسته تر ..
تایپ میکنم و مینویسم... اما بعد از چند ثانیه حذف میکنم..
این آغاز ابهام من است..
یک ابهام ؛ یک فلسفه ی تلخ!
مبارزه با نیرویی که نمیتونی به کسی نشونش بدی
خرابه های آرمانی رو میبینی که توی تاریخ
سالها خیلی ها براش جنگیدن!
این روزها پاکی ؛ ایمان ؛ صداقت!
یا حتی قشنگی یه لبخند ساده برام اسطوره شده!
حس میکنم شاید توی یه زمان خیلی دور...
باید بگردم و پیداش کنم..
مبهمه نه؟ نه نیست!
باور کن خیلی ساده اس! خیلی..
من میخونم میشنوم حس میکنم
شاید منتظرم کسی بیاید و بگوید:
من باورهایت را باور دارم...
قشنگ