اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

چرا نیستم

    نظر

می گرفتی چادرت را با لبت وقتی که دستت بند بود
من در این حسرت: چرا چادر سیاهت نیستم؟

حمد و سوره خواندنت جان می دهد در هر نماز این خانه را
من در این حسرت:چرا چادر نمازت نیستم؟

بوسه بر پیشانیت هر روز هفده مرتبه با ضرب دو
مُهرَکِ رکعت شمارِ جانمازت نیستم؟

می کشی دست نوازش بر سر هر دانه با هر ذکر خود
من چرا یک دانه از تسبیح آن راز و نیازت نیستم؟

دست خود را می کشی بر صورتت بعد از دعای آخرت..
من چرا انگشتر دست دعایت نیستم...

سجده ی سهو و نماز احتیاط و شک بین رکعتین..
آنقدر غرق نماز تو شدم،فکر نمازم نیستم...

محدثه حدادیان