ببین شده یار تو خانه نشین
نظر بنما ؛ تو حال مرا...
ببین تو دل بی قرار و غمین
اسیر محن ؛ شده دل من
ببین شده یار تو خانه نشین
شکسته دلم ؛ ز درد و الم
رها شده اشکم از اینهمه غم
ز زخم نهان ؛ به لب شده جان
بگریم از این غصه ها همه دم
بهار علی ؛ نگار علی
ستاره ی شبهای تار علی
مرو ز برم ؛ شکسته پرم
بحق دل بی قرار علی
پناه علی ؛ سپاه علی
امید دل و تکیه گاه علی
پرستوی من ؛ بگو تو سخن
قسم به غم اشک و آه علی
قرار دلم ؛ ز تو خجلم
شکسته تو دستت بخاطر من
به ضرب لگد ؛ عدوی تو زد
به سینه ی تو در برابر من
به چشم ترم ؛ نظاره گرم
نشسته غلافی به بازوی تو
ز دیده روان ؛ شد اشک جهان
دمی که لگد زد به پهلوی تو
تو بودی و دود ؛ رخ تو کبود
تو یک تنه لشکر برابر تو
بمیرد علی ؛ نبیند علی
شراره نشسته به معجر تو
تو کار و کسم ؛ مرو نفسم
نرو همه ی بود و هست علی
مرا بنگر ؛ تو بار دگر
ببین که بلرزد دو دست علی
التماس میکنم امن یجیب بخوانید...