در عهد بخور بخور نخوردن جرم است...
این یک، مشغول خوردن و بردن شد
آن، مسئول شکم در آوردن شد!
در عهد بخور بخور نخوردن جرم است
تکلیف من و تو خون دل خوردن شد
این بسته کمر یکسره در خدمت ما
آن خسته جگر در طلب راحت ما
از «عدل» هزار قصه گفتند ولی
جز «قسط» نشد آخر سر قسمت ما!
کی موسم پژمردنشان می آید؟
پایان دل آزردنشان می آید؟
دیدیم زمین خواری شان را یا رب!
کی روز زمین خوردنشان می آید؟
شاعر: آقای محمد مهدی سیار